گزیدهای از متن:
کرختی، رخوت، تهوع، کوری و بیماری، احوالات غالب من در روزهای دراز و شبهای درازتر از آن در چند سال اخیر بود که چرخش قلم را از خوراک روز و خواب شب واجبتر نمود و گزیدهاش این دفتر شددفتری که شعر اگر نگویمش، دفتر نقاشیست و نقاشیهایش همان قالبهای شلوغ و پرهمهمهی ذهن این روزهای همهی ماست. من و مایی که دستهایمان به هم گره خورده اما پاهایمان روی پاهای یکدیگر است و شُل و وارفته عمو زنجیرباف بازی میکنیم و به واقع در حال چشم گذاشتن و گم شدن و پیدا نشدنیم.